امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 11 روز سن داره

♥♥♥ امیرعلیِ مامان ♥♥♥

31- سرما خوردگی

1393/11/12 12:31
نویسنده : مامانی
631 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

امیرعلی مامان

بازم مامان دیر اومدم اینجا تا از تو بنویسم...  ببخش فدات

تو این مدت تو ماشالا بزرگتر شدی و حرف زدنت بهتر شده...

یا در حال بدوبدو هستیزبانکده محصل یا یه ریز حرف میزنی یا پای تلویزیون هستی یا داری نقاشی میکشی یا یه تسبیح دستت گرفتی و میچرخونی یا کله ات تو ماشین لباس شوییه!!!

الهی مامان فدات بشم دیگه چیزی تا ساله شدنت نمونده فدات شم.Birthday Party Balloon Smileys

خدایا شکرت

هزاران بار شکرت که همچین پسر ماهی بهم دادی...

خدایا

همیشه حامی و پشتیبانش باش....

تنش رو همیشه سلامت نگه دار...

 

 

چندوقت پیش امیرعلی تقریبا هیچی نمیخورد...  شاید کمی ماست

کلافه شده بودم....   تا اینکه مامان جونم که الهی فداش بشم بهم گفت که طفلی لثه هاش ورم کرده و داره دندونای آسیای پایین رو درمیاره....

همراهش هم وزن کم کرد و همون موقع هم سرما خورد متاسفانه...

خلاصه که هم اون و هم من خیلی اذیت شدیم...

حرف زدنت خیلی بهتر شده و کلمات بیشتری به کار میبری...

مثلا دیروز که بردم دماغت رو تمیز کنم گفتی:

نه نه نکن...  تو رو خودا !!!!     (توروخدا)

البته اینو قبلا هم ازت شنیده بودم ولی بازم برام خنده دار بود!!!

یا اینکه فلان چیز رو که میخوای میگی:

میخوام...  دوووس دالَم....

و مگه میشه بعدش بهت نه گفت؟

خیلی سخته خداییش...  ولی گاهی لازمه...

 

بازی هایی که تو تبلت برات نصب کردم همه رو زود یاد میگیری اما بیشتر از همه به Animals Farm For Kids علاقه داری....Flirting Smiley

و تو همون بازی هم بیشتر از همه دوس داری چرخای تراکتور رو عوض کنی و تراکتور رو بشوری و سرویس کنی...

حتی اسم بازی رو گذاشتی تِلاکِتِ !!!   (تراکتوره)

و از همین بازی کلی کلمه جدید یاد گرفتی....

دیشب حدودای 2:30 متوجه شدم دستت داغه و وقتی چک کردم کل بدنت داغ بود...

تب سنج زیر بغلیت 37/7 رو نشون میداد...

رفتم برات شیاف بیارم که دیدم خودت بیدار شدی و آب میخوای...

شربتات رو دادم و بعدم آب و بعدم شیاف و بعدم پاشویه که خودتم خیلی کمک کردی...

ماشالا اصلا بی حال نبودی...

تو اون وضع دنیال بازی با تلاکته و اسباب بازیات بودی و نصفه شبی داشتی آهنگ میزدی...

به زور تونستم حدودای چهار بخوابونمت.. اما صبحم این تو بودی که منو بیدار کردی که : مامان بیدار شو...  بیدار شو بهم چایی بده!!

نمیدونم این سرما کی میخواد دست از سر تو برداره...

منم امروز حال خوشی ندارم...  هم بی حالم هم گلوم درد میکنه  هم شونه هام...

پس نوشتن رو میذارم برا بعد...

الهی من فدای چشمات بشم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

bahar
26 بهمن 93 20:23
سلام ان شاءالله همیشه سلامت باشین
ĸoѕαr
3 اردیبهشت 94 10:57
___♥♥♥ __♥♥_♥♥ _♥♥___♥♥ _♥♥___♥♥_________♥♥♥♥ _♥♥___♥♥_______♥♥___♥♥♥♥ _♥♥__♥♥_______♥___♥♥___♥♥ __♥♥__♥______♥__♥♥__♥♥♥__♥♥ ___♥♥__♥____♥__♥♥_____♥♥__♥ ____♥♥_♥♥__♥♥_♥♥________♥♥ ____♥♥___♥♥__♥♥ ___♥___________♥ __♥_____________♥ _♥_____♥___♥____♥ _♥___///___@__\\__♥ _♥___\\\______///__♥ ___♥______W____♥ _____♥♥_____♥♥ _______♥♥♥♥♥ سلام وب شماعالیه من وقتی عکس کودک شمارو میبینم فکر میکنم اجی وبرادر خودمه راستی به وب منم بیایید واگه موافق بودیید تبادل لینک هم بکنیم مرسی
مامانی
پاسخ