امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 11 روز سن داره

♥♥♥ امیرعلیِ مامان ♥♥♥

27- توالت رفتن!!

1393/6/12 10:52
نویسنده : مامانی
999 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همه

خوبین؟ خوشین؟   الهی همیشه خوب و شاد باشین...

امروز  روزِ که امیرعلی پوشک نمیشه....

ولی هنوز خودش جیشش رو بهم نمیگه.....    خودم باید هی چک کنم و ازش بپرسم:

من: امیرعلی! جیش نداری مامان؟

امیرعلی: نچ!

من: امیرعلی! جیش نکنی تو شورتتا...  پوشک نیستیا....

امیرعلی: بلدم بابا..!!!

من: امیرعلی! حواست باشه جیشت رو بهم بگیا...

امیرعلی: خودم بلدم....

من: امیرعلی! جیش نداری مامان؟؟

امیرعلی: ندالَم بابا....

ولی بازم من باید چک کنم...

یه ذره رو میریزه تو شورتش بعد از رفتارش میشه فهمید جیش کرده...  مثلا از روی زیرانداز مخصوصی که براش گذاشتم تکون نمیخوره و نگام میکنه....

یا اگه سرپا باشه همونجور میمونه و نمیشینه و راه نمیره...

خودم باید ببرمش تا بقیۀ جیشش رو بریزه...

با اینکه عاشقِ شکلاتِ یا به قول خودش " شکلاتیگ" ...  ولی تشویقش با شکلات هم تاثیری نداشت....

حتی تهدید و تحریم هم بی تاثیر بوده...

تا میشینه پای لب تاب مشغول بازیِ "زامبیا" میشه..... یا یه بازی بچگونۀ دیگه که تو لب تاب هست....

من بهش گفتم اگه جیشش رو نگه تحریم میشه! و دیگه نمیتونه بازی کنه اما بازم نگفت...

روز اول خیلی کلافه شدم....  چون زود و پشت سرهم جیش میکرد...  یعنی شورتش رو خیس میکرد...

طوری که خیلی نگران شدم و ترسیدم که نکنه مشکلی داشته باشه...  اما الان خیلی کمتر و بهتر شده....

نمیدونم گفتۀ بعضی دوستان درسته که الان دیر شده یا گفتۀ مربی درمونگاه که پسرا دیر از پوشک گرفته میشن و نباید تا آماده نشدن مجبورشون کرد....

حتی نشستن رویِ لگن هم تاثیر نداشت..... اصلا استقبال نکرد و خودش رو روش نگه میداشت که جیش نکنه....

امیرعلی من الان سال و ماه و روزشه...

البته من قبل از عید شروع کردم به آموزش توالت رفتن اما خب خوردیم به تعطیلات و سفر و بعد که برگشتیم متوجه بارداریِ ناخواسته ام شدمhttp://www.totalgifs.com/gravidas/ccmpreg2f.gif و چون پشت جفت خونمردگی بود باید رعایت میکردم...   16 اردیبهشت هم که خونریزی باعث شد 1 شب بستری بشم و بعد 14 روز استراحت مطلق و بعد بیمارستان و سقط....

و متاسفانه این همه وقت از امیرعلی دور بودم یا اینکه نمیتونستم مثل قبل پیشش باشم...

نمیتونست پیش من بخوابه یا بیاد بغلم و خب اینا خیلی روش تاثیر گذاشت....

+ پریشب ساعت از  هم گذشته بود و امیرعلی هنوز بیدار بود...

باباش مشغول دیدن فیلم بود و منم رفتم بگیرم بخوابم....

وقتی امیرعلی خوابید بابایی آوردش سرجاش....

نصفه های شب امیرعلی خودش رو انداخت بغل من و منم اون جوری که دوس داره سرش رو گذاشتم رو بازوم....

تو خواب گفت:   شکلاتی ما.....   (شکلات میخوام)

فردا صبحش هم تا از خواب بیدار شد هنوز چشاش باز نشده بود تا بابایی رو دید گفت:

شکلاتی ما...  خوابیدم!!!

نگو بابایی دیشب بهش گفته بخواب تا فردا بهت شکلات بدم!!

+ دیشب موقعی که داشتم بهش شام میدادم زود گفت: اووووی...

و متوجه شدم که جیش داره...  چند قطره رو ریخت تو شورتش ولی زود رسوندمش و بقیه جیشش رو ریخت....

و این شروع خیلی خوبی بود...

وقتی آوردمش از اونجا که شورتایِ عینکیش خیس بود یکی از شورتای ساده اش رو که رو پوشک پاش میکردم پاش کردم و کشیدم بالا...

گفتم: بشین...  نشست ولی هی دستش رو جلو دهنش میذاشت و میخندید...

الکی میخندید...  ادارۀ غش غش خندیدن درمیاورد....

من:   ای بابا...  بسِ دیگه....  به چی میخندی؟ شامت رو بخور...

ولی اون هی میخندید...

من: با توام...  گفتم شامت رو بخور... به چی میخندی؟

با دستش به وسط پاهاش اشاره کرد و بازم ادای خندیدن درآورد...

وقتی به وسط پاهاش نگاه کردم غش کردم از خنده...

شورتش رو خوب پاش نکرده بودم...   یه ور جمع شده بود و   افتاده بود بیرون...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

یاسمن (سه شنبه ها)
13 شهریور 93 18:38
بابا این بچه خجالتیه ، واس چی مجبورش میکنی جزئیات رو با تو در میون بذاره خو نمیخواد بگه جیش داره وای کلی خندیدم سر سه نقطه
مامانی
پاسخ
آخی...
مامان نازنین زهرا
10 مهر 93 22:23
دوباره سلام چسبوندن برچسب ماشین ویا عکس های مورد علاقش به دستشویی خیییییییییلی کمک میکنه به بهونه شستن اونا میره دستشویی
مامانی
پاسخ
بازم علیک خونه ما اجاره ایه