7- بقیۀ عکسا و چسب زخم دوم :(
+ سلام...
اینم عکسایی که قول داده بودم:
+ امروز متاسفانه قضیه دیروز دوباره تکرار شد و من وقتی اومدم دم در دیدم داره انگشت خونیش رو نشونم میده و میگه: پا... پا...
فک کردم زخمش باز شده اما خوب که دقت کردم این دفعه کف پای چپش زخم شده بود...:
تو این عکس خوابه... آخه نمیزاره ازش عکس بگیرم...
الانم تا صدای شعر اذان رو شنیده بدو اومد جلو تلویزیون و زل زده بهش و نیشش تا بناگوش بازه...
قبلشم که داشت سفیدبرفی رو نگاه میکرد... وقتایی که نامادری سفیدبرفی قاه قاه خنده های شیطانی میکنه با دستاش گوشاش رو محکم میگیره و با یه حالتی نگاش میکنه انگار که میترسه...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی